ويژگي ها و نشانه هاي علما در قرآن کريم


 

نويسنده:دکترعلي عسکري




 

چکيده
 

آنچه مقام انسان را نزد خدا بالا مي برد و موجب رستگاري او مي گردد،علم و ايمان است و هريک از آنها بدون ديگري چندان فايده اي ندارد .اسلام دين مبتني برعقل و خرد است و دانش و آگاهي پايه و اساس اين دين را تشکيل مي دهد .در اولين آيات نازل شده بر رسول اکرم (ص)نيز تماماًسخن از خواندن و قلم و تعليم بود .در قرآن و روايات با تأکيد هرچه بيشتر به فراگيري علم و مبارزه با جهل دعوت شده است ودر تعبيرات قرآن افراد نادان ،کور ونابينا هستند به گونه اي که در قيامت نيز نابينا محشور مي شوند.
درآيين حيات بخش اسلام ،مقام و عالم و دانشمند آن قدرعظيم و والاست که تنها انبيا و اوصيا از نظر رتبه برآنها برتري دارند .در فرهنگ قرآن منظور از عالم و دانشمند ،افراد باسوادي نيستند که ذهن خود را از معلومات و محفوظات بسيار انباشته باشند ،بلکه کساني هستند که به مرتبه بالايي از فهم و بصيرت و خودشناسي رسيده باشند و انديشه و عمل آنها براساس حق و حقيقت باشد.اينان پيوسته درآيات الهي و آفاق و انفس تفکر و تعمق مي کنند و برايمان و يقين خود مي افزايند .به خدا وروز جزا ايمان کامل دارند و آيات الهي و کتاب هاي آسماني پيشين را تصديق و تأييد مي کنند .با خواندن آيات قرآن به سجده و گريه مي افتند وبرخشوع و خضوع آنها افزوده مي شود.اهل نماز و زکات و ذکرو مناجاتند و از عذاب خدا هراسان و به لطف و رحمت او اميدوارند.قلبشان گنجينه آيات الهي است و خداوند آيات خود را براي آنها شرح و تبيين مي نمايد .درقيامت نيز جزو سخن گويان محضرخداوند واز گواهان روز جزا هستند و نزد خدا مقام ودرجه اي والا واجر و پاداشي عظيم دارند.
کليد واژه ها:قرآن کريم ،عالم ودانشمند عقل و انديشه ،ايمان

مقدمه
 

درفرهنگ قرآني ،علم و حکمت هديه اي الهي است که خداوند آن را به برخي از بندگان خود عطا مي نمايد .(يؤتي الحکمةمن يشاء...ان الذين اوتوا العلم ..)و يکي از افتخارات ما مسلمانان اين است که در نخستين آيات الهي که به پيامبر اسلام _ص)وحي شد ،سخن از خواندن و قلم و علم و تعليم بود (علق ،1تا5)و پيامبر ما «مدينةالعلم »و شهر دانش بود واز همان آغاز بنياد تعليم و تعلم در اين مکتب و آئين پي ريزي و پي گيري شد ؛درحالي که جهان در عصر ظهور اسلام در ناداني ،توحش ،انحطاط ،پستي و فساد غوطه ور بود.
اهميت و جايگاه علم ودانش در اسلام تا به حدي است که ارزش و ثواب اعمال و عبادات بندگان به ميزان علم ودانش آنها بستگي دارد و فراگيري دانش حتي از يک اسيرجنگي يا معلم مشرک و کافي ويا با سفر به دورترين نقاط جهان مانند چين سفارش شده است.
«اسلام ،اساس خداشناسي و سعادت و نجات را برعقل و خرد مي نهد و روي سخنش درهمه جا با اولواالالباب و اولوا الابصار و انديشمندان و دانشمندان است.در منابع اسلامي آن قدر دراين زمينه روايت وارد شده که از حساب بيرون است.
در حديثي از امام علي (ع)آمده است :جبرئيل برآدم نازل شد و گفت من مأمورم که تورا ميان يکي از سه موهبت مخير کنم تا يکي را برگزيني و بقيه را رها کني.آدم گفت آنها چيستند؟جبرئيل گفت :عقل وحيا ودين.آدم گفت من عقل را برگزيدم .جبرئيل به حيا و دين گفت او را رها کنيد ودنبال کارخود برويد .آنها گفتند :ما مأموريم همه جا با عقل باشيم و از آن جدا نشويم .جبرئيل گفت حال که چنين است به مأموريت خود عمل کنيد،سپس به آسمان صعود کرد ». (مکارم شيرازي ،1373،ج24،ص230)خداوند درقرآن کريم خطاب به پيامبرش نيز مي فرمايد :«وقل رب زدني علما »(طه ،114)در حديثي از پيامبر (ص)آمده :«علم و دانش سر همه خوبي ها و جهل و ناداني سر همه بدي هاست ».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص3933)همچنين آن حضرت «خواب توأم با علم بهتر از نماز با ناداني است ».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص 3943)
«ازنظر اسلام ،علم هيچ حد ومرزي نمي شناسد ،افزون طلبي و افراط در بسياري از امورمذموم است ولي در علم ممدوح است.علم مرز مکاني ندارد و تا چين و ثريا نيز بايد در طلبش دويد.مرز زماني نيز ندارد و ازگهواره تا گور ادامه دارد.از نظر معلم ،همه مرز نمي شناسدچرا که حکمت ،گمشده مؤمن است و نزد هرکس بيابد آن را مي گيرد .به اين ترتيب يک مسلمان راستين هرگز تحصيل علمش پايان نمي پذيرد .وهمواره دانشجو و طالب علم است ،حتي اگر برترين استاد شود.در حديثي از پيامبراکرم (ص)مي خوانيم :«داناترين مردم کسي است که دانش مردم را بر دانش خود بيافزايد ،گرانبهاترين مردم کسي است که از همه داناتر باشد و کم بهاترين مردم کسي است که دانشش از همه کمتر باشد واين است ارزش علم از ديدگاه اسلام ».(مکارم شيرازي ،1373،ج13،صص314و315)
خداوند در قرآن کريم ،با تأکيد هرچه بيشتر ،مردم را به فراگيري علم و مبارزه با جهل دعوت کرده و افراد فاقد علم را نابينا و اعمي شمرده است .درباره آثار و نتايج بي دانشي و ناداني در قرآن کريم مطالب زيادي آمده است که برخي از آنها عبارتند از :

1.فرزند قائل شدن براي خدا
 

و جعلوا لله شرکاءالجن و خلقهم و خرقوا له بنين و بنات بغيرعلم سبحنه و تعلي عما يصفون ».(انعام 100)

2.دشنام دادن به خدا
 

«و لا تسبوا الذين يدعون من دون الله فيسبوا الله عدوا بغيرعلم کذلک زينا لکل امه عملهم ثم الي ربهم فينبئهم بما کانوا يعملون ».(انعام 108)

3.دروغ بستن به خدا
 

«فمن اظلم ممن افتري علي الله کذبا ليضل الناس بغيرعلم إن الله لايهدي القوم الظالمين ».(انعام ،144)

4.مجادله درباره خدا و پيروي از شيطان
 

«و من الناس من يجادل في الله بغيرعلم ويتبع کل شيطان مريد»(حج،3)

5.پرستش غيرخدا
 

«ويعبدون من دون الله ما لم ينزل به سلطاناًو ما ليس لهم به علم و ما للظالمين من نصير»(حج ،71)

6.پيروي از هواي نفس
 

«بل اتبع الذين ظلموا اهواءهم بغيرعلم فمن يهدي من اضل الله وما لهم من ناصرين»(روم ،29)

7.گمراه ساختن مردم
 

«و إن کثيراًليضلون بأهوائِهم بغيرعلم إن ربک هو اعلم بالمعتدين»(انعام ،119)

8.فرزند کشي و حرام کردن حلال خدا
 

«قد خسرالذين قتلوا او لدهم سفها بغيرعلم و حرموا ما رزقهم الله افتراءعلي الله قد ضلوا و ما کانوا مهتدين»(انعام ،140)

9.قبول سخنان بيهوده و تمسخرقرآن
 

«و من الناس من يشتري لهو الحديث ليضل عن سبيل الله بغيرعلم و يتخذها هزوا اولئک لهم عذاب مهين »(لقمان ،6)

10.دچارشدن به پليدي
 

«و يجعل الرجس علي الذين لا يعقلون »(يونس100)

11.تنزل يافتن به مقام حيوانيت
 

«إن شرالدوآب عندالله الصم البکم الذين لا يعقلون »(انفال ،22)

12.اهل جهنم شدن
 

«و قالوا لو کنا نسمع أو نعقل ما کنا في أصحب السعير»(ملک،10)
«دراين آيات (ملک 8تا 10)،ضمن بيان سرنوشت وحشتناک دوزخيان ،انگشت روي علت اصلي بدبختي آنها گذاشته مي فرمايد :از سويي خداوند گوش شنوا و عقل و هوش واز سوي ديگر پيامبرانش را با دلايل روشن فرستاده ،اگر اين دو باهم ضميمه شوند سعادت انسان تأمين است ولي هنگامي که انسان گوش دارد اما با آن نمي شنود و چشم دارد و نمي بيند و عقل دارد و نمي انديشد،اگرتمام پيامبران الهي و کتب آسماني به سراغ او آيند ،اثري ندارد .در روايتي آمده است که جمعي درمحضر پيامبر (ص)مدح وستايش از مسلماني کردند.رسول خدا (ص)درعبادت وانواع کارهاي خير سخن مي گوييم ،شما ازعقلش سوال مي فرماييد ؟فرمود :مصيبتي که از ناحيه حماقت احمق حاصل مي شود بدتر است از فجور فاجران و گناه بدکاران ،خداوند فرداي قيامت مقام بندگان را به مقدارعقل و خرد آنان بالا مي برد و براين اساس به قرب خداوند نايل مي گردند »(مکارم شيرازي 1373،ج24،ص238)
دراسلام ،عالم و دانشمند حقيقي جايگاه بسياروالا و عظيمي دارد.مقام آنان در پيشگاه خداوند درمرتبه بعد از انبياست و در قيامت همچون انبيا مقام شفاعت دارند.مرکب آنان برخون شهيد برتري دارد.آنان وارثان پيامبرانند ونگريستن به چهره آنها عبادت است .امام باقر(ع)فرموده اند «عالمي که ازعلمش بهره گيرد ،برتر از هفتاد هزارعابد است »(محمد ري شهري ،1385،ج8،ص4943)
البته بايد توجه داشت که هرعالم و دانشمندي در اسلام و پيشگاه خداوند ،اين ارزش و اعتبار را ندارد.عالمي در اسلام و نرد خداوند عزيز و ارجمند است که مؤمن ،متقي ،متعهد و اهل عمل باشد و علم و دانش خود را در راه خدمت و هدايت خلق خدا قرار دهد ؛و گرنه در روايات معصومين و بسياري از آيات قرآن کريم مطالبي درنکوهش برخي علما و صفات نکوهيده آنها آمده است که به چند مورد اشاره مي کنيم:

فساد مالي
 

«إن کثيراًمن الاحبار و الرهبان ليأکلون اموال الناس بالباطل و يصدون عن سبيل الله »؛(توبه 34)بسياري از دانشمندان يهود و راهبان ،اموال مردم را به ناروا مي خورند،و [آنان را ]از راه خدا باز
مي دارند .
عده اي ازعلما با سوءاستفاده از موقعيت هاي به دست آمده ،دچارفساد مالي مي شوند و اموال مردم را به ناروا مي خورند و به خاطردستيابي به مال و منال دنيوي مردم را از راه حق باز مي دارند و يا باکردارناشايست خود مردم را نسبت به دين بي رغبت مي کنند .اينان نه تنها در پيشگاه خداوند ارج و قربي ندارند بلکه عذاب سخت و دردناکي درانتظارشان خواهد بود.

ترک امر به معروف ونهي از منکر
 

چرا الهيون و دانشمندان آنان را از گفتار گناه [آلود]و حرام خوارگي شان باز نمي دارند؟
«لولا ينهاهم الربنيون و الأخبارعن قولهم لاإثم واکلهم السحت »؛(مائده 63)
برخي ازعلما در وظيفه مهم امربه معروف ونهي از منکر کوتاهي مي کنند وبا سکوت وبي تفاوتي خود زمينه ترويج فساد و گناه را فراهم مي نمايند.اينان نيزعالم واقعي هستند.
«حضرت علي (ع)دراواخر خطبه فاطمه مي فرمايند :«خداوند اقوام پيشين را مورد ملامت قرار نداد مگربه خاطر ترک امر به معروف ونهي از منکر .خداوند عوام را به خاطرارتکاب معاصي و دانشمندان را به خاطر ترک ونهي از منکر لعنت کرد ».امام حسين (ع)در ذيل اين آيه فرمود «دليل سکوت علما و رهاکردن امر به معروف ونهي از منکر يا طمع به منافع ستمگران ويا ترس از آنان ».(قرائتي 1383،ج3،ص120)

بازداشتن از توحيد و سوق دادن به شرک و انسان پرستي
 

«اتخذوها أحبارهم و رهبانهم أرباباًمن دون الله »؛(توبه 31)اينان دانشمندان و راهبان خود را به جاي خدا با الوهيت گرفتند.
برخي علما به خاطرحب وجاه ومقام ،مردم را از توحيد و خداپرستي به شرک و انسان پرستي سوق مي دهند.
«امام صادق (ع)فرمود :اهل کتاب براي علماي خود نماز و روزه انجام نمي دادند بلکه علماي آنان حرام هايي را حلال و حلال هايي را حرام کرده و مردم از آنها پيروي مي کردند ».(قرائتي ،1383،ج5،ص28)

پنهان کردن و کتمان حقايق
 

درسه آيه قرآن کريم درباره علماي يهود و نصاري آمده است که آنها به انگيزه هاي مادي و دنيوي حقايق تورات وانجيل را براي مردم بيان نمي کردند و خداوند آنها را لعنت کرده و به آنها وعده عذاب داده است.
«إن الذين يکتمون ما انزلنا من البينت والهدي من بعد ما بيناه للناس في الکتب اولئک يلعنهم الله و يلعنهم اللعنون »(بقره 159)کساني که نشانه هايي روشن ،و رهنمودي را که فرو فرستاده ايم ،بعد از آنکه آن را براي مردم در کتاب توضيح داده ايم ،نهفته مي دارند ،آنان را خدا لعنت کنندگان لعنتشان مي کنند.
«إن الذين يکتمون ما انزل الله من الکتب و يشترون به ثمناً قليلاًاولئک ما ياکلون في بطونهم إلا النار و لا يکلمهم الله يوم القيمة و لا يزکيهم و لهم عذاب اليم «؛(بقره 174» کساني که آنچه را خداوند از کتاب نازل کرده ،پنهان مي دارند و بدان بهاي ناچيزي به دست مي آورند ،آنان جز آتش در شکم هاي خويش فرو نبرند و خدا روز قيامت با ايشان سخن نخواهد گفت و پاکشان نخواهد کرد و عذابي دردناک خواهند داشت.
«وإذ أخذ الله ميثاق الذين اوتوا الکتاب لتبيننه للناس و لا تکتمونه فنبذوه وراءَ ظهورهم و اشتروا به ثمناً قليلاً فبئس ما يشترون »؛(آل عمران ،187)و [ياد کن ] هنگامي را که خداوند از کساني که به آنان کتاب داده شده ،پيمان گرفت که حتماً بايد آن را [به وضوح ]براي مردم بيان نماييد و کتمانش مکنيد .پس ،آن [عهد ]را پشت سر خود انداختند و در برابر آن ،بهايي ناچيز به دست آوردند و چه بد معامله اي کردند.
«دانشمندان يهود و نصاري تا قبل از آمدن پيامبراسلام ،به مردم وعده آمدن آن حضرت را مي دادند و نشانه هايي راکه در تورات و انجيل آمده بود براي مردم مي گفتند ،ولي همين که پيامبراسلام مبعوث شد و آنها اقرار به رسالت آن حضرت را مساوي با از دست دادن مقام ،مال و... خود ديدند ،حقيقت را کتمان نمودند تا چند روز بيشتر در مسند خود بمانند و تحفه و هدايايي بخورند .ولي اين بهاي اندکي است که در برابرگناه بزرگ خود دريافت مي نمايند ».(قرائتي ،1383،ج1،ص226)
«به گفته صاحب تفسير اطيب البيان ،بيش از شصت مورد بشارت اسلام و پيامبر اسلام درعهدين آمده است ،ولي دانشمندان اهل کتاب ،همه را رها کرده اند ».

تعبيرات قرآن کريم از علما و دانشمندان
 

در قرآن کريم ،تعبيرات و اصطلاحات گوناگوني براي علما و دانشمندان ذکر شده که عبارت از :«علما ،عالمون و عالمين ،الذين يعلمون ،الذين اوتوا العلم ،الراسخون في العلم ،اولوا العلم ،اولوا الالباب و اولي الالباب ،اولي النهي ،اولي الابصار ،من عنده الکتاب من عبده من الکتاب ،قوم يعملون قوم يعقلون ،قوم يتفکرون ،ربانيون (علماي مسيحي )،احبار(علماي يهود )و رهبان »
البته اگرچه تمامي اصطلاحات و تعبيرات فوق بيانگرمفهوم عالم و دانشمند است ،در جزئيات معاني آنها تفاوت هايي وجود دارد مثلا درتفسير نمونه آمده است:
«درآيات فوق (نحل ،10تا 13)بعد از بيان سه بخش از نعمت هاي الهي ،مردم را دعوت به انديشه کرده ،منتها در يک مورد مي گويد :دراين ها نشانه هايي است براي قومي که تفکرمي کنند .درمورد ديگري مي گويد براي قومي که تعقل دارند و در مورد سوم براي قومي که متذکر مي شوند .اين اختلاف تعبيرمسلماًجنبه تفنن در عبارت ندارد ،بلکه آنچه از روش قرآن مي دانيم هر کدام اشاره به نکته اي داشته و شايد نکته اين تفاوت آن باشد که در مورد الوان نعمت هايي موجود در زمين ،آنقدر مسأله روشن است که تنها تذکر و يادآوري کافي است ،ولي درمورد زراعت و زيتون و نخل و انگور وبه طورکلي ميوه ها کمي بيشتر انديشه لازم است تا به خواص غذايي و درماني آنها آشنا شويم ،به همين جهت تعبير به تفکر مي کند .اما در مورد تسخير خورشيد و ماه و ستارگان واسرار شب و روز ،بازهم انديشه بيشتري لازم است ،لذا تعبيربه تعقل که گويا سطح بالاتري از انديشه است فرموده ».(مکارم شيرازي،1373،ج11،ص177)
قبل از ورود به محبت اصلي ،تذکراين نکته ضروري است که علم و جهل در فرهنگ قرآن معنايي گسترده تر از باسواد و بي سواد دارد و مقصود از عالم و دانشمند در قرآن کريم صرفاً افراد درس خوانده و باسواد نيست ،بلکه عالم کسي است که به مرتبه بالايي از فهم و بينش و بصيرت و آگاهي به ويژه درحوزه خودشناسي و خداشناسي و عبادات و اعتقادات رسيده و انديشه وعمل او براساس حق و حقيقت باش؛حتي اگرسواد خواندن و نوشتن نداشته باشد و برعکس ممکن است افراد باسوادي باشند که درحوزه هاي مختلف علوم ،حتي علوم ديني مدارج عالي را طي کرده و دانشمند شده باشند ولي فهم و بصيرت کافي در دين و خداشناسي ندارند و نفس برآنها غلبه دارد و فکروعملشان بر باطل است ،بنابراين نمي توانند مصداق عالم ،بيش از آنکه صاحب دانش ،يعني محفوظات و آموخته ها باشد ،صاحب خود يعني عقل و دانايي و بينش و بصيرت است.

نشانه ها و ويژگي هاي عالمان حقيقي در قرآن کريم
 

دراين باره علاوه بر قرآن کريم ،در روايات نيز مطالب فراواني آمده است .امام علي (ع)فرموده اند :«عالم را سه نشانه است :دانش و بردباري و خاموشي».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص3987)لقمان در اندرز به فرزندش فرمود :«عالم را سه نشانه است :شناخت خدا و شناخت آنچه او دوست دارد و آنچه دوست ندارد ».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص3987)
درويژگي هاي عالم از امام علي (ع)روايت شده است که :«عالم کسي است که قدر ومنزلت خود را بشناسد و آدمي را همين ناداني بس که منزلتش را نشناسد ».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص3987)نيز:«عالم کسي است که از دانش سيرنشود و وانمود از سير شدن از آن نيزنکند ».(محمدي ري شهري ،1385،ج8،ص3987)
در قرآن کريم نيز ويژگي ها و نشانه هاي بسياري براي عالمان و دانشمندان ذکر شده است که به برخي ازآنها اشاره مي کنيم:

1.اهل توحيد و هم رديف فرشتگانند :
 

«شهد الله أنه لا إله الا هو و الملائکة واولو العلم قائما بالقسط لا إله إلا هو العزيز الحکيم »؛(آل عمران ،18)خدا که همواره به عدل ،قيام دارد ،گواهي مي دهد که جز او هيچ معبودي نيست و فرشتگان [نيز گواهي مي دهند که :]جزاو ،که توانا و حکيم است ،هيچ معبودي نيست.
«دراين آيه ،دانشمندان واقعي هم رديف فرشتگان قرار گرفته اند و اين خود امتياز دانشمندان را بر ديگران اعلام مي کند .همچنين از اين آيه استفاده مي شود که امتيازدانشمندان از اين نظر است که در پرتو علم خود به حقايق اطلاع يافته اند و به يگانگي خدا که بزرگترين حقيقت است معترفند ».(مکارم شيرازي ،1373،ج2،ص468)
ازامام باقر (ع)روايت شده که مراد از اولوا العلم در اين آيه ،انبيا و اوصيا هستند و برخي مفسران نيز آن را به ائمه اطهار تفسيرکرده اند که مظهر اتم و اکمل اولو العلم هستند .قرائتي ،1383،ج2،ص31؛مکارم شيرازي ،1373،ج2ص468)

2.آيات و نشانه هاي الهي را در جهان هستي مي بينند و درس خداشناسي مي گيرند
 

خداوند درپايان بسياري از آيات قرآن کريم ،پس از برشمردن آيات و نشانه هاي الهي درآفاق و انفس ،مي فرمايد :در اين امور نشانه هايي براي عالمان ،خردمندان ،متفکران يا گروهي که مي انديشند وجود دارد.
« إن في ذلک لايت لقوم يتفکرون »(روم ،21) «إن الله في ذلک لايت للعلمين »(روم ،22)؛«لايت لقوم يعقلون »(بقره 164)؛ «و النهارلايت لاولي الالباب »(آل عمران ،190)؛«إن في ذلک لايت لاولي النهي ».(طه ،54)
«إن في خلق السموات و الارض و اختلف اليل و النهار و الفلک التي تجري في البحر بما ينفع الناس و ما انزل الله من السماء من مإ فأحيا به الارض بعد موتها و بث فيها من کل دابة و تصريف الرياح و السحاب المسخربين السماء والارض لايت لقوم يعقلون »؛(بقره ،164)
راستي که درآفرينش آسمان ها و زمين ودر پي يکديگر آمدن شب وروز،و کشتي هايي که در دريا روانند با آنچه به مردم سود مي رساند ،و [همچنين ]آبي که خدا از آسمان فرو فرستاده و با آن ،زمين را پس از مردنش زنده گردانيده و درآن هرگونه جنبنده اي پراکنده کرده ،و [نيز در]گردانيدن بادها و ابري که ميان آسمان و زمين آرميده است ،براي گروهي که مي انديشند ،واقعاً نشانه هايي [گويا] وجود دارد .
»و من ءَايته خلق السموات والارض و اختلف ألسنتکم و آلوانکم إن في ذلک لايت للعالمين »؛(روم ،22)واز نشانه هاي [قدرت ]او آفرينش آسمان ها و زمين و اختلاف زبان هاي شما و رنگ هاي شماست .قطعاً دراين امر [امر نيز ]براي دانشوران نشانه هايي است.
درتفسيرنمونه در توضيح و تفسير اينگونه آيات آمده است :«در هرحال روي سخن قرآن همه جا با انديشمندان و متفکران و صاحبان مغز وعقل است و با توجه با اينکه قرآن از محيطي برخاسته که در آنجا جز جهل حکومت نمي کرد ،عظمت اين تعبير آشکارتر مي شود و هم پاسخي است دندان شکن به آنها که به خاطر بعضي از مذاهب خرافي ،خط قرمز روي همه مذاهب راستين کشيده اند و مي گويند مذهب ،وسيله تخدير و ازکارانداختن انديشه هاست و ايمان به خدا مولود جهل آدمي است.اينگونه آيات قرآن که تقريباً درهمه سوره ها گسترده است ،به وضوح مي گويد مذهب راستين ،زاييده انديشه وتفکر وتعقل است و اسلام در همه جا سرو کار با متفکران و انديشمندان و اولوا الباب دارد نه با جاهلان و خرافاتيان يا روشنفکرنمايان بي منطق » (مکارم شيرازي،1373 ،ج11،ص178)

3-به قرآن وکتاب هاي آسماني پيشين ايمان واعتقاد دارند ،نماز به پا مي دارند،زکات مي دهند وبه خدا وروز جزا ايمان دارند .
 

«لکن الراسخون في العلم منهم و المومنون بما انزل اليک و ما انزل من قبلک والقيمين الصلوه و الموتون الزکوه و المومنون بالله واليوم الاخر اولئک سنوتيهم اجرا عظيما »(نساء ،162)
ليکن راسخان آنان در دانش مومنان،به ناچار برتو نازل شده است وبه آنچه پيش از تو نازل گرديده ايمان دارند و خوشا بر نماز گزاران و زکات دهندگان و ايمان آورندگان به خدا وروز باز پسين که به زودي به آنان پاداشي بزرگ خواهيم داد .

4-اهل عبادت و ذکر ودعا ومناجاتند ،در خلقت آسمان و زمين تفکر مي کنند ،از رسوايي درپيشگاه حق وحشت دارند ،ايمان آورندگان به رسولان الهي و مناديان ايمان هستند ودعايشان مستجاب است .
 

«ان في خلق السوات والارض واختلف الليل و النهار لايات لاولي الالبب * الذين يذکرون الله قياما وعلي جنوبهم و يتفکرون في خلق السموات و الارض ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانک فقنا عذاب النار * ربنا انک من تدخل النار فقد اخزيته وما للظلمين من انصار*ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمن ان امنوا بربکم فامنا ربنا فغفرلنا ذنوبنا وکفرعنا سيئاتنا وتوفنا مع الابرار *ربناواتنا ما وعدتنا علي رسلک ولا تخزنا يوم القيمه انک لا تخلف الميعاد*فاستجاب لهم ربهم اني لا اضيع عمل عامل منکم من ذکر او انثي بعضکم من بعض »؛(آل عمران 190تا 195)
مسلما درآفرينش آسمان وزمين ودر پي يکديگرآمدن شب وروز ،براي خردمندان نشانه هايي قانع کننده است همانا که خدا را در همه احوال ايستاده ونشسته وبه پهلو آرميده ياد مي کنند ودر آفرينش آسمان وزمين مي انديشند [که:]پروردگارا هر که تو را در آتش آوردي يقيناً رسوايش کردي وبراي ستمکاران ياوراني نيست .پروردگارا ما شنيديم که دعوتگري به ايمان فرا مي خواند که:«به پروردگار خود ايمان آوريد »پس ايمان آورديم . پروردگارا گناهانمان را بيامرز وبدي هاي ما را بزداي وما را در زمره نيکان بميران . پروردگارا آنچه را به وسيله فرستادگانت به ما وعده دادي به ما عطا کن وما را روز رستاخيز رسوا مگردان ،زيرا تو وعده ات را خلاف نمي کني پس پروردگارشان دعاي آنان را اجابت کرد [وفرمود که ] من عمل هيچ صاحب عملي از شما را از مرد يا زن که همه از يکديگرند ،تباه نمي کنم .

5-دربرابر آيات الهي به خاک مي افتند و گريه مي کنند وتلاوت آيات قرآن بر خشوع آنان مي افزايد .
 

«قل آمنوا به او لا تومنوا ان الذين اوتو العلم من قبله اذا يتلي عليهم يحزون للاذقان سجدا *ويقولون سبحان ربنا ان کان وعد ربنا لمفعولا *وتحزون للاذقان يبکون ويزيدهم خشوعا *»؛(اسراء107تا109)
بگو :[چه]به آن ايمان بياوريد يا نياوريد ،بي گمان کساني پيش از [نزول ]آن دانش يافته اند ،چون اين کتاب برآنان خوانده شود سجده کنان به روي در مي افتند و مي گويند :منزه است پروردگار ما که وعده پروردگار ما که وعده پروردگار ما قطعاً انجام شدني است و بر روي زمين در مي افتد و مي گريند و بر فروتني آنها مي افزايد .
دراين آيات منظور از «الذين اوتوا العلم من قبله »جمعي از دانشمندان يهود و نصاراست که پس از شنيدن آيات قرآن و مشاهده نشانه هايي که در تورات و انجيل خوانده بودند ،ايمان آوردند و در صف مؤمنان راستين قرار گرفنتد و جزءدانشمندان اسلام شدند .(مکارم شيرازي 1373،ج12،ص319)
اين آيات بيانگر رابطه عميق علم و ايمان است .عالمان بيداردل نه تنها به آيات الهي ايمان مي آورند بلکه آنچنان عشق به الله در وجودشان شعله مي کشد که بي اختيار در برابر آن به سجده مي افتند و سيلاب اشک بر رخسارشان جاري مي شود و هر زمان خشوع و خضوعاشان بيشتر مي گردد .تنها فرومايگان جاهل هستند که در برخورد با حقايق ،گاه با بي اعتنايي و گاهي با سخريه و استهزاء از کنار آن مي گذرند .قرآن تأکيد مي کند که علم و ايمان همه جا با هم هستند ،ايمان عميق و پابرجا ،جز در سايه علم ممکن نيست و علم نيز در مراحل عالي تر و بالاتر ،از ايمان کمک مي گيرد.(مکارم شيرازي ،1373،ج12،ص323)

6.تنها عالمان به مقام خشيت الهي مي رسند.
 

«و من الناس و الدواب و الأنعم مختلف الونه, کذلک إنما يخشي الله من عباده العلموا إن الله عزيز غفور»؛(فاطر،28)
و از مردمان و جانوران و دام ها که رنگ هايشان همان گونه مختلف است [پديد آورديم ]. از بندگان خدا تنها دانايند که از او مي ترسند ،آري ،خدا ارجمند آمرزنده است.
خداوند پس از بيان يک سري نشانه هاي توحيدي ،ازآنجا که بهره گيري از اين آيات بزرگ آفرينش ،بيش از همه براي بندگان خردمند و دانشمند است ،در ادامه آيه مي فرمايد :تنها بندگان عالم و دانشمندند که از خدا مي ترسند .آري از ميان تمام بندگان ،دانشمندان هستند که يه مقام عالي خشيت ،يعني ترس از مسئوليت توأم با درک عظمت مقام پروردگار ،نائل مي گردند .اين خشيت مولود سير درآيات آفاقي و انفسي وآگاهي از علم و قدرت پروردگار و هدف آفرينش است .ازاين جمله ضمناًاين نتيجه به خوبي گرفته مي شود که عالمان واقعي آنها هستند که در برابر وظايف خود احساس مسئوليت شديد دارند و به تعبير ديگر اهل علم اند نه سخن .همين حقيقت در حديثي از امام زين العابدين (ع)آمده است که فرمودند :علم وعمل دو دوست صميمي اند ،کساني که خدا را بشناسند ،از او مي ترسند و همين ترس او را وادار به عمل و اطاعت فرمان خدا مي کند .کوتاه سخن اينکه عالمان در منطق قرآني کساني نيستند که مغزشان صندوقچه آراءو افکار اين و آن و انباشته از قوانين و فرمول هاي علمي جهان و زبانشان گوياي اين مسائل و محل زندگيشان مدارس و دانشگاه ها و کتابخانه هاست ،بلکه علما آن گروه از صاحب نظران و دانشمندان هستند که نورعلم و دانش تمام وجودشان را به نور خدا و ايمان و تقوا روشن ساخته و نسبت به وظايفشان سخت احساس مسئوليت مي کنند و از همه پاي بند ترند .(مکارم شيرازي ،1373،ج18،صص248و249)
اين آيه روشن مي سازد که خشيت به معني حقيقي کلمه ،تنها درعلما يافت مي شود و مراد از علما ،علماي بالله است يعني کساني که خداي سبحان را به اسماءو صفات و افعالش مي شناسد .مراد از خشيت در چنين زمينه اي ،همان خشيت حقيقي است که دنبالش خشوع باطني و خضوع در ظاهر پيدا مي شود .(موسوي همداني ،1363،ج17،ص59)

7. توجه آنها در زندگي به خدا و کارهاي خدا پسنديده و اجر و پاداش اخروي است و زرق و برق هاي دلشان را خيره نمي کند و دچار حسرت نمي سازد.
 

«و قال الذين اوتوا العلم ويلکم ثواب الله خير لمن ءَامن و عمل صالحاً ولا يلقها الا الصبرون »؛(قصص،80)
و کساني که دانش [واقعي ]يافته بودند ،[خطاب به کساني که حسرت ثروت قارون را مي خورند ]گفتند :واي بر شما !براي کسي که گرويده و کار شايسته کرده پاداش خدا بهتراست و جز شکيبايان آن را نيابند .
تعبير «الذين اوتوا العلم »دراين آيه ،پاسخ کوبنده است به قارون که خود را عالم مي دانست .«قال انما أوتيته علي علم عندي »؛(قصص ،78)قرآن مي گويد :عالم اينها هستند که افق فکرشان اين چنين بلند است نه تو خيره سر و مغرور .به اين ترتيب باز مي بينيم که ريشه همه برکات و خيرات به علم و دانش حقيقي باز مي گردد.(مکارم شيرازي ،1373،ج16،ص166)

8.قدرت تشخيص حق از باطل را دارند و به حقانيت قرآن و هدايتگري آن آگاهي و ايمان دارند و علمشان مايه خضوع قلبي آنان مي شود.
 

«و ليعلم الذين اوتوا العلم انه الحق من ربک فيؤمنوا به فتحت له قلوبهم و إن الله نهاد الذين ءَامنوا الي صراط مستقيم »؛(حج ،54)و تا آنان که دانش يافته اند بدانند که اين [قرآن] حق است [و ]از جانب پروردگار توست بدان ايمان آورند و دل هايشان براي او خاضع گردد و به راستي خداوند کساني را که ايمان آورده اند ،به سوي راهي راست راهبر است.
«و يري الذين اوتوا العلم الذي انزل إليک من ربک هو الحق و يهدي الي صراط العزيز الحميد »؛(سبأ،6)و کساني که از دانش بهره يافته اند ،مي دانند که آنچه از جانب پروردگارت به سوي تو نازل شده ،حق است و به راه آن عزيز ستوده [صفات ]راهبري مي کند.

9.خداوند ،حقايق آيات قرآن را براي آنها شرح مي دهد و آشکار مي سازد ؛زيرا چهره حقيقت را مي بيند و آمادگي پذيرش حق را دارند.
 

«ضرب لکم مثلاًفيه من انفسکم هل لکم من ما ملکت ايمنکم من شرکاءفي ما رزقنکم فأنتم فيه سواء تخافونهم کخيفتکم أنفسکم کذلک نفصل الايات لقوم يعقلون »؛(روم 28)[خداوند ] براي شما از خودتان مَثَلي زده است :آيا در آنچه به شما روزي داده ايم شريکاني از بردگانتان داريد که در آن [مال به هم ]مساوي باشيد و همان گونه که شما از يکديگر بيم داريد از آنها بيم داشته باشيد ؟اينگونه ،آيات خود را براي مردمي که مي انديشند ،به تفصيل بيان مي کنيم .
«و کذلک نصرف الايت و ليقولوا درست و لنبينه,لقوم يعلمون »؛(انعام ،105)و اينگونه آيات [خود ]را گوناگون بيان مي کنيم ،تا مبادا بگويند تو درس خوانده اي و تا اينکه آن را براي گروهي که مي دانند روشن سازيم .

10.اهل تعقل و تفکرند و دقايق و ريزه کاري هاي مثال هاي قرآني را درک مي کنند.
 

«وتلک الامثل نضربها للناس و ما يعقلها إلا العالمون »؛)عنکبوت ،43)و اين مثل ها را براي مردم مي زنيم و [لي ]جز دانشوران آنها را درنيابند.
اينکه خداوند فرمود «ما يعقلها »دليل بر آن است که منظور درک حقيقت و مغز آن مثل هاست و گرنه بسياري از غير دانايان هستند که به ظواهرآن مثل ها ايمان دارند .پس درک مثل هايي که در کلام خدا زده شده ،نسبت به فهم و شعور مردم مختلف است .بعضي از شنوندگان هستند که به جز شنيدن الفاظ آن و تصور معاني ساده اش بهره اي از آن نمي برند ،زيرا در آن تعمق نمي کنند .بعضي ديگرهستند که علاوه بر آنچه که دسته اول مي شنوند و مي فهمند ،در مقاصد آن تعمق هم مي کنند و حقايق باريک و دقيقش را درک مي نمايند .(موسوي همداني ،1363،ج16،ص196)

11.آيات الهي بر دل آنها مي نشيند و دلشان مخزن آيات الهي است.
 

«بل هو ءَايت بينت في صدورالذين اوتوا العلم وما يجحد بايتنا إلا الظلمون »؛(عنکبوت ،49)بلکه [قرآن ]آياتي روشن در سينه هاي کساني است که علم [الهي ]را يافته اند ،وجزستمگران ،منکرآيات ما نمي شوند.

12.اهل پند پذيري و عبرت اند .
 

«يوتي الحکمة من يشاءُو من يؤت الحکمة فقد أوتي خيراً کثيراًو ما يذکر إلا اولوا الالباب»؛(بقره ،269)[خدا ]به هر کسي که بخواهد حکمت مي بخشد و به هرکس حکمت داده شود ،به يقين ،خيري فراوان داده شده است و جزخردمندان ،کسي پند نمي گيرد.
«افمن يعلم أنما أنزل إليک من ربک الحق کمن هو اعمي إنما يتذکر اولوا الباب »؛(رعد ،19)پس ،آيا کسي مي داند آنچه از جانب پروردگارت به تو نازل شده ،حقيقت دارد ،مانند کسي که کوردل است ؟تنها خردمندانند که عبرت مي گيرند .
«ذکري لاولي البب »(ص،43؛زمر،21؛غافر،54)،«إن في ذلک لعبرة لاولي الابصر ».(آل عمران ،13؛نور ،44)

13.خداوند به برخي از آنان قدرت خارق العاده اي داده که مي توانند بر طبيعت و قوانين آن چيره شوند.
 

«قال الذي عنده ،علم من الکتب أنا ءَالکتب أناءَاتيک به قبل أن يرتد أليک طرفک فلما رءَاه مستقراً عنده قال هذا من فضل ربي ليبلوني ءَأشکرام أکفر و من شکر فإنما يشکر لنفسه و من کفرفإن ربي غني کريم »؛(نمل ،40)کسي که نزد او دانشي از کتاب [الهي ]بود ،گفت :من آن را پيش از آنکه چشم خود را برهم زني برايت مي آورم .پس چون [سليمان ]آن [تخت ]را نزد خود مستقرديد ،گفت :«اين از فضل پرودگار من است ،تا مرا بيازمايد که آيا سپاسگزارم يا ناسپاسي مي کنم و هرکسي سپاس گزارد ،تنها به سود خويش سپاس مي گزارد و هر کس ناسپاسي کند ،بي گمان پروردگارم بي نياز و کريم است.
کسي که مقداري از علم کتاب را مي دانست ،آصف بن برخيا ،وزير حضرت سليمان و خواهر زاده او بود ،چنانچه از امام هادي (ع)نيزنقل شده است .امام باقر (ع)نيز فرموده اند :«اسم اعظم الهي هفتاد و سه حرف است که آصف بن برخيا تنها با دانستن يک حرف چنين قدرت نمايي کرد ».(قرائتي ،1383،ج8،ص423)در اينکه منظور از علم کتاب چيست ؟گفته اند :مراد ازآن ،يا آگاهي ازکتب آسماني يا لوح محفوظ ويا اسم اعظم است .(قرائتي ،1383،ج8،ص424)

14.درجات والايي نزد خداوند دارند.
 

«يا ايها الذين ءَامنوا إذا قيل لکم تفسحوا في المجلس فافسحوا الله لکم و اذا قيل انشزوا يرفع الله الذين ءَامنوا منکم و الذين اوتوا العلم درجت و الله بما تعملون خبير »؛(مجادله ،11) اي کساني که ايمان آورده ايد ،چون به شما گفته شود :«درمجالس جاي بازکنيد »،پس جاي باز کنيد تا خدا براي شما گشايش حاصل کند و چون گفته شود :«برخيزيد »،پس برخيزيد .تا خدا [رتبه ]کساني از شما را که گرويده و کساني را که دانشمندند [برحسب ]درجات ،بلند گرداند و خدا به آنچه مي کنيد آگاه است.
آنچه مقام آدمي را نزد خدا بالا مي برد دو چيز است :1.ايمان 2.علم
مي دانيم مقام شهيد در اسلام والاترين مقام است.درعين حال در حديثي از پيامبر (ص)مي خوانيم :عالم يک درجه از شهيد بالاتر است و شهيد يک درجه از عابد ...و برتري عالم بر ساير مردم مانند برتري من بر کوچکترين آنهاست .در حديث ديگري از اميرالمؤمنين علي (ع)مي خوانيم :کسي که مرگ او فرا رسد درحالي که در طلب علم است ميان او و پيامبران يک درجه فاصله است.درحديثي ديگر از پيامبر (ص)آمده است :برتري عالم برعابد همچون برتري ماه در شب بدر بر ساير فرشتگان است.
جالب اينکه عابد عبادتي را انجام مي دهد که هدف آفرينش انسان است ولي از آنجا که روح عبادت معرفت است ،عالم بر او برتري فوق العاده دارد.
درحديث ديگري از پيامبر (ص)آمده است :سه گروه در قيامت شفاعت مي کنند :پيامبران ،علما و شهيدان .در حقيقت موفقيت در طريق تکامل و جلب خشنودي خدا و قرب او مرهون دو عامل است »ايمان و علم يا آگاهي و تقوي که هيچکدام بدون ديگري براي هدايت و پيروزي کافي نيست.(مکارم شيرازي ،1373،ج23،صص443و444)

15.درعالم برزخ نيز از حيات آگاهانه اي برخوردارند .
 

«ويوم تقوم الساعةيقسم المجرمون ما لبثوا غيرساعة کذلک کانوا يؤفکون (55)و قال الذين اوتوا العلم و الايمن لقد لبثتم في کتب الله الي يوم البعث فهذا يوم البعث و لکنکم کنتم لا تعلمون »؛(روم ،55و56)و روزي که رستاخيز برپا شود ،مجرمان سوگند ياد مي کنند که جز ساعتي [بيش ]درنگ نکرده اند ؛[دردنيا هم ]اين گونه به دروغ کشانيده مي شدند .و [لي]کساني که دانش و ايمان يافته اند ،مي گويند :«قطعاً شما [به موجب آنچه ]درکتاب خدا [است ] تا روز رستاخيز مانده ايد و اين ،روز رستاخيز است ولي شما خودتان نمي دانستيد.
مجرمان و گناهکاران نادان همان گونه که در دنيا از درک حقيقت عاجز بودند در قيامت نيز محرومند و سوگند ياد مي کنند که فقط ساعتي درعالم برزخ توقف داشتند .اما اهل علم وايمان نه تنها در دنيا در برزخ نيز حيات آگاهانه اي دارند و حقايق را درک مي کنند .در اين آيه ،مقدم داشتن علم بر ايمان به خاطر آن است که علم پايه ايمان است (مکارم شيرازي ،1373،ج16،ص485)

16.سخن گويان قيامت هستند.
 

«ثم يوم القيمة يخزيهم و يقول اين شرکاءِي الذين کنتم تشاقون فيهم قال الذين اوتوا العلم
ان الخزي اليوم و السوءَ عاي الکافرين »؛(نحل ،27)سپس روز قيامت آنان را رسوا مي کند و مي گويد :کجايند آن شريکان من که درباره آنها [با پيامبران ]مخالفت مي کردند ؟کساني که به آنان علم داده شده است مي گويند :درحقيقت ،امروز رسوايي و خواري بر کافران است.
از اين آيه روشن مي شود که سخن گويان در قيامت ،عالمان و دانشمندان خواهند بود ،زيرا درآن محضر بزرگ بايد سخني گفت که خلافي درآن نباشد و اين از کسي جز عالمان با ايمان ساخته نيست که مصداق اتم و اکمل آن امامان معصوم اند .(مکارم شيرازي ،1373،ج11،ص204)

17.از گواهان روز قيامتند و شهادت آنان در کنارشهادت خداوند قرار مي گيرد.
 

«ويقول الذين کفروا لست مرسلاًقل کفي بالله شهيدابيني وبينکم و من عنده علم الکتب »؛(رعد ،43)و کساني که کافر شدند مي گويند :تو فرستاده نيستي .بگو :کافي است خدا و آن کس که نزد او علم کتاب است ،ميان من وشما گواه باشد.
در کتاب هاي تفسير «من عنده علم الکتاب »به افراد زير اطلاق شده است:
1.آگاهان از محتواي قرآن مجيد يا کتب آسماني
2.دانشمندان اهل کتاب که نشانه هاي پيامبر (ص)را در کتاب هاي آسماني خود خوانده بودند و از روي علاقه و آگاهي به او ايمان آوردند.
3.علي بن ابي طالب و ائمه هدي (ع)که مصداق تام و کامل اين موضوع هستند.
مطابق روايات ،مراد از کسي که علم همه کتاب را دارد ،حضرت علي (ع)و اهل بيت پيامبر (ص) مي باشد.(قرائتي ،1383،ج6،ص251)

نتيجه
 

با توجه به مباحث مطرح شده ،روشن شد که علم و دانش در فرهنگ اسلام جايگاه بسيارعظيم و رفيعي دارد و مقام دانشمند حقيقي حتي از عابد و زاهد و شهيد و مجاهد في سبيل الله نيز برتر و بالاتر است. درقرآن کريم نيز،روي سخن همه جا با دانشمندان و انديشمندان و متفکران و صاحبان عقل و خرد و انديشه و فکر است ؛آنهايي که دريچه قلبشان به سوي حق و حقيقت گشوده است و با تمام وجود طالب و تشنه حقيقت و يقين اند و با تفکر و سير در آيات آفاقي و انفسي ،روح و جانشان را به سوي جان جهان ومعبود و پروردگارشان پرواز مي دهند.
نشانه ها و ويژگي هايي که براي اين عالمان راستين در قرآن کريم ذکر شده است عبارت است از :
1.اهل توحيد و هم رديف فرشتگانند.
2.آيات و نشانه هاي الهي را درک مي کنند و درس خدا شناسي مي گيرند.
3.به خدا و روز جزا ايمان قلبي دارند.
4.خدا را از هرعيبي پاک ومنزه مي دانند.
5.به قرآن و کتاب هاي آسماني پيشين ايمان و اعتقاد دارند.
6.نماز به پا مي دارند.
7.زکات مي دهند.
8.اهل عبادت و دعا و ذکر و مناجاتند.
9.به لطف و رحمت حق اميدوارند.
10.خدا ترس بوده و از عذاب جهنم و رسوايي روز جزا بيمناکند.
11.در برابر عظمت آيات الهي به خاک مي افتند و گريه مي کنند.
12.داراي خشوع و خضوع هستند.
13.قدرت تشخيص حق از باطل را دارند.
14.عمق نگرند و حقايق را درک مي کنند.
15.به حقانيت آيات قرآن اعتقاد دارند.
16.خداوند حقايق قرآن را براي آنها روشن مي سازد و مخاطب خداوند هستند و خداوند آيات خود را براي آنها شرح وبسط مي دهند.
17.عبرت پذيرند و جهان را صحنه عبرت ها مي دانند.
18.اهل تفکرند و ريزه کاري هاي مثال هاي قرآني را مي فهمند.
19.عبرت پذيرند و جهان را صحنه عبرت ها مي دانند.
20.برخي از آنان که از علم کتاب و اسماءاعظم الهي بهره مندند ،داراي قدرت خارق العاده اند و برطبيعت و قوانين آن چيره مي شوند.
21.پيوسته بر درجاتشان افزوده مي شود.
22.درعالم برزخ نيز از حيات آگاهانه اي برخوردارند.
23.سخن گويان قيامت و محضر خداوند هستند.
24.از گواهان قيامت اند و گواهي آنان در کنارگواهي خداوند قرار مي گيرد.
25.اهل بهشت و رستگاري هستند.

کتابنامه
 

1.قرآن کريم
2.قرائتي ،محسن ،(1383)،تفسيرنور ،مرکز فرهنگي درس هايي از قرآن ،ج8،6،5،3،2،1،
3.محمدي ري شهري ،محمد ،(1385)،ميزان الحکمه ،انتشارات دارالحديث ،ج 8
4.مکارم شيرازي ،ناصر ؛وجمعي از همکاران ،(1373)،تفسير نمونه ،دارالکتب الاسلاميه ،ج 24،23،18،16،13،12،11،2.
5.موسوي همداني ،محمد باقر ،(1363)،ترجمه تفسيرالميزان ،ج16و17.
منبع:نشريه مجموعه مقالات قرآن و علم